وبلاگ شخصی ترومن ❤️

هر کدام از ما شاید آرزوها و اهدافی داریم، آرزوی ما موفقیت خودمان و دوستانمان است.

یه دونه ای رفیق، تکثیرت هم جواب نمیده چون هر دونه ات باز یه دونست 😜

مشکل

دشواری

وقتی می‌خوای یه کاری رو انجام بدی و می‌بینی که مشکلات یکی دو تا نیستن، بلکه یکی یکی، دو تا دو تا، و شاید حتی سه تا سه تا ... هستن، بعد می‌بینی که حتی اگه از پسش بربیای، به خاطر زیادی مشکلات، شکل کلی کاری که انجام می‌دی خودش شبیه مشکل میشه، حالا مشکل اونجاست که کم‌کم بیشتر کارهایی که می‌خوای بکنی، این شکلی میشه!

چشم

می‌دونی چرا سائورون توی ارباب حلقه‌ها چشمش همیشه دنبال حلقه بود؟ چون هنوز صورت زیبای تو رو ندیده بود cheeky

یعنی اگه با این جمله بتونم دل ببرم، حقمه که به جای حلقه ازدواج، ارباب حلقه‌ها رو بندازم انگشتم! البته چون ارباب حلقه‌ها خیالیه، منم تو خواب و خیال با این جمله می‌تونم این کارو بکنم! indecision

چشم

چشم

آقا ببین چی میگم! یکی ماهواره می‌فرسته فضا، نصف دنیا هم اسمش رو میدونن، ولی هیچ‌کی چشش نمی‌کنه!

حالا یکی هم بنده خدا میره یه قالپاق تازه می‌خره میندازه رو پیکان قدیمیش. همسایه‌ش که می‌بینه، میگه: «وای! قالپاق جدید خریدی؟ چه خوشگل شده!»

فرداش تایر ماشینش می‌ترکه! از پشت به یه پورشه میزنه که فقط چندتا از این مدل توی کل کشور وجود داره!

ولی خب خدا رو شکر، یه هفته مونده بود بیمه‌اش تموم بشه ...

شاه

داش شاه

میدونین در زمان های قدیم چرا بعضی پادشاهان داداش خودشون رو میکشتن؟ شاید چون بهشون میگفتن داش شاه.

کتاب

کتاب

یه روز یه کتاب ریاضی با کتاب داستان دعواش میشه.

کتاب داستان میگه: «من پر از ماجرا و هیجانم! تو منو درک نمی‌کنی!»

کتاب ریاضی جواب میده: «آره! من فقط مشکل دارم! من فقط مساله دارم!» 😄

آتش نشانی

آتش نشان

یه روز، یه مردی خونه‌ش آتیش می‌گیره و فوری زنگ می‌زنه به آتش‌نشانی میگه:
"زود باشید! اینجا آتیش گرفته، اوضاع خیلی وخیمه!"

بعد از چند دقیقه، خبری از آتش‌نشانی نمی‌شه!

همینطور که بیرون خونه نگران و معترض، منتظر ماشین آتش‌نشانی بود، یهو یه بمب می‌افته روی خونه‌ش!

بعد موجی از انفجار و دود و خرابی، مرد که از شدت انفجار شوکه شده بود، در حالی که حیرت زده از این همه اتفاق چند ثانیه به فکر فرو رفته بود، با خودش میگه:
"اگه آتش‌نشانی زود میومد، ممکن بود بمب روشون بیفته و اوضاع خیلی بدتر بشه!"

پس دوباره تماس می‌گیره تا بگه خوب شد دیر کردید! یه بمب افتاد اینجا، خونه منفجر شد و...!

وقتی اپراتور آتش‌نشانی گوشی رو بر می‌داره با آرامش به مرد می‌گه:
"خاموش شد؟"

مرد با تعجب جواب می‌ده:
"شما که نیومدید!"

اپراتور آتش‌نشانی با لحن جدی می‌گه:
"پس شما فکر کردید انفجار برای چی بود؟! وقتی اوضاع وخیمه، گاهی با انفجار آتش رو خاموش می‌کنیم!"

وزن

سیب

یه روز یه مرد میره میوه فروشی میگه سه کیلو سیب میخوام ... فروشنده سه کیلو سیب میکشه میگه بفرمایید ... بعد مرد میگه حالا یه کیلو ازش کم کنید دو کیلو بدید ... فروشنده با تعجب میگه چرا؟ مرد میگه آخه میخوام وزن کم کنم!

پ.ن : البته میوه فروش یه ایرانی خسته و بی اعصاب بود که همین موضوع باعث شد دکتر ها کلی زحمت بکشن تا بتونن دسته بیل رو از معده ی مرد خارج کنن ...

میدونی آیا؟

عشق

دوست داشتم یه معشوقه داشتم که دستاشو می‌گرفتم و زل می‌زدم توی چشماش و بهش می‌گفتم: wink

«میدونی الان تنها دختری که توی چشم من از تو خوشگلتره کیه؟ می‌دونی آیا؟ خود تویی وقتی لبخند هم میزنی.» 

حالا شاید بگین حتماً باید دستاشو هم می‌گرفتی؟ cool

خب نه لزوماً، ولی اومدیم و صبر نکرد جواب سوال رو بدی و یهو یه چَک افسری کشید زیر گوشت و گفت:

«پس برو با همون دختره ... ای مردتیکه‌ی فلان فلان شده ی فلان الدنگ!» indecision

حالا محض احتیاط دیگه cheeky

وبلاگ شخصی ترومن ❤️

در دنیایی که شاید اینترنت نقش اساسی در خوشحالی برخی انسان ها بازی می کند. ترومن یک شخصیت مجازی واقعی محسوب می شود که میخواهد خودش و دوستانش خوشحال باشند.
دلیلی برای لبخند زدن بساز حتی اگر دلیلی برای خندیدن نباشد. مخاطبانی که از وبلاگ ما استفاده می کنند سعی کنند خوشحال باشند و خوشحال کنند.

طبقه بندی موضوعی