یه روز، یه مردی خونهش آتیش میگیره و فوری زنگ میزنه به آتشنشانی میگه:
"زود باشید! اینجا آتیش گرفته، اوضاع خیلی وخیمه!"
بعد از چند دقیقه، خبری از آتشنشانی نمیشه!
همینطور که بیرون خونه نگران و معترض، منتظر ماشین آتشنشانی بود، یهو یه بمب میافته روی خونهش!
بعد موجی از انفجار و دود و خرابی، مرد که از شدت انفجار شوکه شده بود، در حالی که حیرت زده از این همه اتفاق چند ثانیه به فکر فرو رفته بود، با خودش میگه:
"اگه آتشنشانی زود میومد، ممکن بود بمب روشون بیفته و اوضاع خیلی بدتر بشه!"
پس دوباره تماس میگیره تا بگه خوب شد دیر کردید! یه بمب افتاد اینجا، خونه منفجر شد و...!
وقتی اپراتور آتشنشانی گوشی رو بر میداره با آرامش به مرد میگه:
"خاموش شد؟"
مرد با تعجب جواب میده:
"شما که نیومدید!"
اپراتور آتشنشانی با لحن جدی میگه:
"پس شما فکر کردید انفجار برای چی بود؟! وقتی اوضاع وخیمه، گاهی با انفجار آتش رو خاموش میکنیم!"